وقتی با این پرسش مواجه می شویم که فلسفه چگونه آغاز شده است و بشر با فلسفه چه نسبتی دارد و عهد فلسفه چه عهدی است، ناگزیر به فلسفه تطبیقی می پردازیم. تطبیق فلسفه انتخاب بعضی مسائل و مباحث مشترک میان فلاسفه و در فلسفه ها نیست، بلکه تطبیق یک فلسفه در تمامیت آن بر یک فلسفه دیگر و حتی بر تاریخ فلسفه است. فلسفه تطبیقی تاریخ فلسفه هم نیست ولی با آن نسبت دارد و شاید بدون آن به وجود نمی آید. فلسفه تطبیقی با طرح امکان همزبانی متفکران عهدها و تاریخ های مختلف و تامل در آن پدید می آید و ایت تطبیق معمولا میان دو فلسفه ها و درک آن باید زبان همزبانی میان آنها را یافت و پس از فهم مبانی و مبادی آنها مقصدشان را دریافت.
با پیش آمدن حادثه غرب و تاریخ غربی نوعی نگاه به موجودات و به آدمیان و به زبان و تاریخ پدید آمده است و با استقرار عالم غربی درک مبادی آرا و غایت نظر متفکران گذشته دشوار شده است. به این جهت باید آن حادثه را باز شناخت. فلسفه تطبیقی هم با این بازشناسی حاصل می شود و در حقیقت چیزی جز این بازشناسی نیست.
نویسنده در کتاب حاضر با تحلیل مفهوم رایج و متداول فلسفه تطبیقی راهی به وصف و بیان تاریخی آن گشوده است. در واقع فلسفه تطبیقی به تحقیق درباره اختلاف و اتفاق نظر میان فیلسوفان می پردازد. نویسنده در این مسیر برخی از آرای مشابه «اسپینوزا» و «اشاعره» را ارائه کرده و فارابی و ابن سینا را با ارسطو، و ملاصدرا را با «لایب نیتس» و «هوسرل» قیاس نموده است. در این بخش سیر فلسفه در عالم اسلامی و به صورت ویژه در کشور ایران مطالعه و رابطه آن (فلسفه اسلامی) با «فئومنولوژی» تبیین گردیده است. همچنین مسئله تبادل فرهنگی که برای نخستین بار در اندیشه فارابی ظاهر شده، بررسی و فلسفه «ابن رشد» به عنوان زمینه ساز رنسانس و معلم مدرنیزاسیون مغرب اسلامی تحلیل گردیده است. در پایان نیز به منظور آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید به معرفی کتاب «فلسفه اولی» یا «ما بعدالطبیعه» نوشته «ابوالحسن شعرانی تهرانی» پرداخته شده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.