نویسنده کتاب تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام تلاش کرده است تا بخش هایی از فرهنگ و تمدن پر افتخار اسلامی را نمایان کرده و شکوه، معنویت و پویندگی اسلام را آشکارتر کند.
عناوین این مجموعه در هفت فصل گردآوری شده که عبارتنداز: «مباحث مقدماتی»، «علل و عوامل شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی»، «شکوفایی علوم در تمدن اسلامی»، «نهادهای سیاسی ـ اجتماعی تمدن اسلامی»، «هنر در تمدن اسلامی»، «تأثیر تمدن اسلامی بر تمدن غربی و پیدایش رنسانس»، «علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی».
در بخشی از کتاب می خوانیم: «مسلمانان در طول چند قرن آن چنان در علوم، صنایع، فلسفه، حقوق، اخلاق، اقتصاد، سیاست و نظامات اجتماعی پیشرفت نموده که به اقرار دانشمندان غربی، تمدن معاصر اروپا و غرب وامدار آن شد.
گوستاو لوبون مورخ شهیر فرانسوی می گوید: تامدت پانصد سال مدارس اروپا روی کتب و آثار علمی مسلمانان دایر بود و آنها بودند که اروپا را به لحاظ علم و ادب و اخلاق تربیت کرده، داخل در تمدن نمودند. ما وقتی به تحقیقات علمی و اکتشافات فنی آنان نظر می افکنیم، می بینیم هیچ ملتی نیست که در این مدت کم، بیشتر از مسلمانان ترقی کرده باشد.»
همچنین در فصل ششم در باره تأثیر علوم عقلی و فلسفه اسلامی بر تمدن غرب می خوانیم: «اروپاییان در اوایل سده دوازدهم میلادی با ترجمه آثار ابن سینا، فارابی و غزالی با باورهای ارسطو آشنا شدند. در حقیقت، مغرب زمین آنچه درباره ارسطو می داند، مرهون مسلمانان است و بی شک اروپاییان در نتیجه آشنایی با افکار مسلمانان به فلسفه عشق ورزیدند و به مطالعه آثار فلسفی ارسطو پرداختند.
تعلیمات ارسطو و ابن رشد با هم آمیخته بود و روش و باورهای ابن رشد در بین یهود نیز گسترش یافته بود. افزون براین، دیدگاه های ابن سینا نیز در غرب مورد توجه قرار گرفت. یکی از مقولات ابن سینایی که به اروپا منتقل گردید، موضوع معقولات بود؛ یعنی آنچه با عقل قابل درک است. دگر اینکه وی معتقد بود اساس هر موجود، جزء تجزیه ناپذیر بوده و ماده نیز خود اساس تعدد و اختلاف است. برخی از دانشمندان مغرب زمین مانند راجر بیکن برآن بودند فلسفه ارسطو در مغرب زمین تأثیری نداشت که آن یا به دلیل کمیاب بودن کتب و رسالات او بوده و یا به سبب درک ناپذیری در ساله های وی، اما با آمدن فلاسفه ای مانند ابن سینا و ابن رشد، فلسفه ارسطو در معرض درک و معرفت قرار گرفت.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.